نشسته خنده

^_^ لطفاً با لبخند وارد شوید ^_^

نشسته خنده

^_^ لطفاً با لبخند وارد شوید ^_^

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
  • ۱۱ شهریور ۹۵، ۱۲:۳۸ - دخترمهتاب ...
    خخخخ
  • ۴ شهریور ۹۵، ۱۲:۱۶ - yasi adkd
    خخخخ

۴۸ مطلب با موضوع «مطالب خنده دار» ثبت شده است

پنجشنبه, ۱۷ دی ۱۳۹۴، ۰۸:۰۰ ب.ظ

شوخی های اجتماعی

۱. بچه بودم وقتی به کسی فحش میدادم و طرف آینه نشون میداد آنچنان شیرجه ای میرفتم که نکنه یه موقع فحش برگشتی بهم بخوره. یک دقیقه سکوت برای کودکی ابلهانه ام.😊😊

2. دم صبح یه پشه در گوشم هی ویز ویز می‌کرد. پا شدم گرفتمش خوابوندمش تو ظرف روغن، صداش کمتر شد. روون‌تر کار می‌کنه الآن.

3. بعضی‌ وقت ها اینقدر حواست به خودته و در آرزوهای خودت غرق میشی‌ که یادت میره که یک نفر منتظر توست، تا از توالت بیایی بیرون!

4. دقت کردین تو فیلمای هندی قدرت جاذبه زمین کمتر از جاهای دیگه است؟ بعضی وقتا هم کلا جاذبه زمین وجود نداره.😂

5. خیلی مشتاقم بدونم اون بدبختِ خودشیرینِی که میگفت: "اجازه؟ مشق ها رو نمی بینید؟" الآن چکاره این مملکت شده. بیشعور. یهو یادش افتادم اعصابم خورد شد.👿😡👿😡

6. تو پُر چیسـت؟ همون گامبوی خودمونه که نمیخواد با واقعیت کنار بیاد.😜

7. خارجیا تو توالت با روزنامه و تبلت سرشونو گرم میکن ما باید یه دستمون به در باشه که ییهویی یکی با لگد نیاد تو.😁

8. قابل توجه متقاضیان استخدام در دستگاه های دولتی: متولدین 1360 تا 1370 دارای مدرک کارشناسی رشته های فنی-مهندسی مدرک خود را لوله کرده و موشک بسازید. ضمنا دفعه آخرتون باشه دنبال آگهی استخدام میگردینا وگرنه به جرم اختلال در نظم کشور میفرستمتون اوین.😡

9. همیشه "یانی" الگوی زندگی من بوده، اینکه دویست نفر دورو برم بشینن و ساز بزنن منم اون وسط وایستم و با یه دستم بشکن بزنم.

10. آرامش الانمو مدیون همسرم هستم که وجود نداره. مرسی که نیستی. فدات بوس بوس.😄

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۴ ، ۲۰:۰۰
khoozboy
جمعه, ۱۱ دی ۱۳۹۴، ۱۰:۴۹ ب.ظ

مراحل فارغ التحصیل دانشجویان

ترم یک: نوشتن جزوه های چرک نویس و سپس پاک نویس کردن آنها در منزل توسط خودکار های رنگی و اکلیلی + خواندن کامل کتابهایی که استاد معرفی می کند، خلاصه نویسی کردن کتابها و نوشتن ابهامات در صفحه اول کتاب جهت پرسیدن از استاد!

ترم دو: نوشتن جزوه های چرک نویس و سپس پاک نویس کردن آنها در منزل به صورت تک رنگ + خواندن بخشی از کتابهایی که استاد معرفی می کند و خط کشیدن زیر مطالب!

ترم سه: نوشتن جزوه های تک رنگ در کلاس + خریدن کتابهایی که استاد معرفی می کند و نخواندن آنها!

ترم چهار: ضبط کردن صدای استاد و سپس پاک نویس کردن جزوه به شکل تک رنگ + فکر کردن به خریدن یا نخریدن کتابهایی که استاد معرفی می کند!

ترم پنج: رسیدن به این نتیجه که اگر نصف درس ها را هم جزوه ننویسیم، نخواهیم مرد. چون بقیه خواهند نوشت! حذف کامل کتاب از سلول های مغزی!

ترم شش: بهتر است هر کس فقط جزوه یکی از درس ها را بنویسد. اینطوری تقسیم کار هم بهتر صورت می گیرد!

ترم هفت: وقتی همیشه دیگرانی هستند که جزوه بنویسند، ما را به جزوه نوشتن چه کار؟

ترم هشت: میشه یکی بگه این درس هایی که من برداشتم درباره چیه...؟!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۹۴ ، ۲۲:۴۹
khoozboy
چهارشنبه, ۹ دی ۱۳۹۴، ۱۱:۱۵ ب.ظ

مخالفتهای مردم با سریال ها در کشور های مختلف

مصر: مردم مثل مور و ملخ می‌ریختند به میدان تحریر و شعار اسقاط التیلیفیزیون می‌دادند.
 
یونان: مردم می‌ریختند توی خیابان و می‌گفتند اصلن کی به شما گفت با پول بیت‌المال سریال درست کنید؟
 
ایتالیا: مردم به خیابان‌ها می‌آمدند و شعار می‌دادند و اعتراض می‌کردند. بعد از تحقیق و تفحصی که دادستان ایتالیا به عمل می‌آورد مشخص می‌شد برلوسکونی با یکی از عوامل سریال ارتباط نامشروع داشته و کم کم قضیه برلوسکونی باقی امور را تحت‌الشعاع قرار می‌داد.
 
ژاپن: مردم اعتراض می‌کردند، رئیس تلویزیون ژاپن هاراگیری می‌کرد و از وسط نصف می‌شد.
 
لیبی: مردم می‌ریختند توی خیابان و قضیه سیاسی می‌شد و هزاران نفر کشته و بی‌خانمان می‌شدند. در نهایت با مداخله نظامی آمریکا و فرانسه پخش سریال از سر گرفته می‌شد.
 
روسیه: مردم اعتراض می‌کردند، بعد از چند روز ، نصف‌شان ناپدید می‌شدند، نصف دیگر هم خودشان می‌رفتند یک گوشه و به کارهای بدشان فکر می‌کردند.
 
تیمور شرقی: بندگان خدا اصلن سریال نداشتند که پخش کنند چه برسد به این که بخواهند باهاش مخالفت هم انجام دهند. بنابراین آقای احمدی نژاد را دعوت می‌کنند که برای مذاکرات دیپلماتیک به این کشور سفر کند (با خرج خودش). بعد نصف جمعیت این کشور (حدود 15، 16 نفر) طی تظاهراتی از آقای احمدی‌نژاد درخواست می‌کردند که برایشان از ایران سریال بفرستد و شرط هم می‌کردند که سریالش ایرانی نباشد!
 
فرانسه: لیبرال‌ها به اصل دموکراسی بدبین می‌شدند و با اشاره به سوسیالیست‌ها می‌گفتند « بر ما هر چه لایق‌مان هست می‌رود» یا خلایق هرچه لایق و از این دست اصطلاحات شیرین فارسی!
 
تایلند:  وا... ما شنیده‌ایم این کشور برای خودش یک پا ماهواره است و برفرض اگر سریالی هم قطع شود اتفاق خاصی نخواهد افتاد لذا ما در این مورد نظر خاصی نداریم!
 
ایران: روش مردم کشور ما در بین کشورهای دیگر بسیار منحصر‌به‌فرد است. اگر پخش سریالی متوقف شود مردم کانال را عوض می‌کنند و شبکه‌ای را پیدا می‌کنند که سریال پخش می‌کند! به همین سادگی، مگه دعوا داریم؟ نخیر دعوا نداریم. 

اینهمه نوشتم نمیخوای دو کلوم نظر بذاری
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۴ ، ۲۳:۱۵
khoozboy
سه شنبه, ۸ دی ۱۳۹۴، ۰۱:۰۷ ق.ظ

حرف های یک دختر ترشیده


اگر من هنوز ازدواج نکرده ام…

تفصیر جوش های صورتم است که کسی از من خوشش نمی آید

تقصیر ساعت کاری ام است که صبح خروس خون می روم و بوق سگ می آیم و شانس دیده شدن را از دست می دهم

تقصیر بابا ست که انقدر پول ندارد که چشم مردم در بیاید

تقصیرپسر عموست که نفهمید عقد دختر عمو پسر عمو را در آسمان ها بسته اند

تقصیر استادمان است که جلوی همه به من ابراز علاقه کرد و باعث شد دیگر کسی جرات نکند از من خواستگاری کند

تقصیر مادر شوهر عمه است می دانم بخت مرا بسته است

تقصیر پسر همسایه دست راستی است که به خودش اجازه داد از من خواستگاری کند

تقصیر پسر همسایه دست چپی است که به خودش اجازه نداد از من خواستگاری کند

تقصیر تلویزوین است که تو تمام سریال هایش همه جوان ها ازدواج می کند و اصلا به مشکلات ما جوان های ازدواج نکرده نمی پردازد

تقصیر مطبوعات است که توی مطالبشان همه جوان ها از هم طلاق می گیرند و مردم را نسبت به ازدواج بدبین می سازند

تقصیر مجلس است که به جای اجباری کردن سربازی پسر ها را وادار به ازدواج اجباری نمی کند

تقصیر مردم است که انقلاب کردند و باعث شدند مدارس مختلط جمع شن

تقصیر عراق است که کلی از پسر های اماده به ازدواج ما را به کشتن داد

تقصیر هلند است که همجنسبازی را رواج داد تا مردها دیگر نیازی به زن گرفتن نداشته باشند

تقصیر انگلیس است این گفتن ندارد . همه می دادند همیشه و همه جا کار کار انگلیس است

تقصیر سازمان ملل است که روی سر درش نوشته ” بنی ادم اعضای یکدیگر اند” اما مشخص نکرده من جیگر چه کسی هستم!!! این تیکه اش خداست

تقصیر کره زمین است که جوری نچرخید که من و نیمه گم شده ام به هم برسیم

اصلا
تقصیر خداست انگار یادش رفته جفت مرا بیا فریند
ارائه ی نظر نشانه ی شخصیت شماست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۹۴ ، ۰۱:۰۷
khoozboy
شنبه, ۵ دی ۱۳۹۴، ۰۵:۱۶ ب.ظ

سرکاری ۱۸+

یه مطلب واقعا سرکاری گذاشتم 

ته خندس 

نخونین نصف عمرتون رفته 

فقط با جنبه ها لطفاً 


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۴ ، ۱۷:۱۶
khoozboy
شنبه, ۵ دی ۱۳۹۴، ۰۱:۴۵ ب.ظ

فکر کنم مشکل دارم

 نشسته بودم خواستم مطلب بزارم مطلبم نمیومد

هیچی دیگه گفتم همین حال و اوضاعم رو بنویسم 

هم من مطلبم رو نوشتم هم ممکنه یکی پیدا شه از اسکلی و خود درگیری من خندش بگیره 












دِه بخند دیگه

دیوونه شدم از همین نخندیدناتون 

^_^

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۴ ، ۱۳:۴۵
khoozboy
جمعه, ۴ دی ۱۳۹۴، ۰۷:۲۹ ب.ظ

نامه ی دختر به همسر آیندش

عزیزم!
می توانی خوشحال باشی، چون من دختر کم توقعی هستم. اگر می گویم باید
تحصیلکرده باشی، فقط به خاطر این است که بتوانی خیال کنی بیشتر از من
می فهمی! اگر می گویم باید خوش قیافه باشی، فقط به خاطر این است که همه
با دیدن ما بگویند"داماد سر است!" و تو اعتماد به نفست هی بالاتر برود!


اگر می گویم باید ماشین بزرگ و با تجهیزات کامل داشته باشی، فقط به این 
خاطر است که وقتی هر سال به مسافرت دور ایران می رویم توی ماشین خودمان
بخوابیم و بی خود پول هتل ندهیم!


اگر از تو خانه می خواهم، به خاطر این است که خود را در خانه ای به تو 
بسپارم که تا آخر عمر در و دیوارآن، خاطره اش را برایم حفظ کنند و
هرگوشه اش یادآور تو و آن شب باشد!


اگر عروسی آن چنانی می خواهم، فقط به خاطر این است که فرصتی به تو داده 
باشم تا بتوانی به من نشان بدهی چقدر مرا دوست داری و چقدر منتظر شب
عروسیمان بوده ای!

اگر دوست دارم ویلای اختصاصی کنار دریا داشته باشی، فقط به خاطر این 
است که از عشق بازی کنار دریا خوشم می آید... جلوی چشم همه هم که نمی.شود!


اگر می گویم هرسال برویم یک کشور را ببینیم، فقط به خاطر این است که 
سالها دلم می خواست جواب این سوال را بدانم که آیا واقعا "به هرکجا که
روی آسمان همین رنگ است"؟! اگر تو به من کمک نکنی تا جواب سوالاتم را
پیدا کنم، پس چه کسی کمکم کند؟!


اگر از تو توقع دیگری ندارم، به خاطر این است که به تو ثابت کنم چقدر 
برایم عزیزی!
و بالاخره...!!

اگر جهیزیه چندانی با خودم نمی آورم، فقط به خاطر این است که به من 
ثابت شود تو مرا بدون جهیزیه سنگین هم دوست داری و عشقمان فارغ از رنگ
و ریای مادیات است!!!
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۴ ، ۱۹:۲۹
khoozboy
پنجشنبه, ۳ دی ۱۳۹۴، ۱۱:۴۵ ب.ظ

عاقبت چت دختر و پسر

دختر: سلام خواهش میکنم! Asl pls ؟ 

 

پسر: تهران/وحید/26 و شما؟

 

دختر: تهران/نازنین/22

 

پسر: چه اسم قشنگی! اسم مادربزرگه منم نازنینه! 

 

دختر: مرسی! شما مجردین؟

 

پسر: بله. شما چی؟ ازدواج کردین؟

 

دختر: نه منم مجردم! راستی تحصیلاتتون چیه؟

 

پسر: من فوق لیسانس مدیریت از دانشگاه MIT دارم!!! شما چی؟

 

دختر: من فارق التحصیل رشته گرافیک از دانشگاه سرین فرانسه هستم.!!!

 

پسر: WOW چه عالی! واقعا از آشناییتون خوشبختم.!

 

دختر: مرسی منم همینطور!  راستی شما کجای تهران هستین؟

 

پسر: من بچه تجریشم! شما چی؟

 

دختر: ما هم خونمون اونجاس! شما کجای تجریش میشینید؟

 

پسر: خیابون دربند! شما چی؟

 

دختر: خیابون دربند!؟ کجای خیابون دربند؟

 

پسر: خیابون دربند ، خیابون........کوچه..........پلاک......... ، شما چی؟

 

دختر: اسم فامیلیه شما چیه؟

 

پسر: من؟ حسینی! چطور!؟

دختر: چی؟ وحید تویی؟ خجالت نمیکشی چت می کنی؟ تو که گفتی امروز با زنت میخوای بری قسطای عقب مونده ی خونه رو بدی! مکانیکی رو ول کردی نشستی چت می کنی؟

 

پسر: عمه مولوک شمایین!؟ چرا از اول نگفتین؟ راستش! راستش!

 

دیشب می خواستم بهتون بگم امروز با فریده..... ، آخه می دونین............

 

دختر: راستش چی؟ حالا آدرس خونه منو به آدمای توی چت میدی؟ میدونم به فریده چی بگم!

 

پسر: عمه جان! تو رو خدا نه! به فریده چیزی نگین! اگه بفهمه پوستمو میکنه! عوضش منم به عمو فریبز چیزی نمیگم

 

دختر: اوووووووم خب ، باشه چیزی بهش نمیگم. دیگه اسم فریبرزو نیاریا !

 

پسر: باشه عمه مولوک بای.......!!!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۴ ، ۲۳:۴۵
khoozboy
پنجشنبه, ۳ دی ۱۳۹۴، ۰۱:۲۳ ق.ظ

جیگرای تهرانی و ایرانی

مطلب سرکاری گذاشتم باحاله و فقط برای +۱۸ هاس البته یه اشتباهی داره که برین ادامه مطلب میفهمین


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۴ ، ۰۱:۲۳
khoozboy
سه شنبه, ۱ دی ۱۳۹۴، ۱۱:۳۰ ب.ظ

به خدا نیتم خیر بود


  اﻋﺘﺮﺍﻑ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺑﭽﻪ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﺑﺎ ﺁﺟﺮ ﺯﺩﻡ
  ﺗﻮ ﺳﺮ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﻗﻮﺍﻡ,ﺗﺎ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﺩﻭﺭ
   ﺳﺮﺵ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﺳﺘﺎﺭﻫﻬﺎ ﻭ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﻫﺎ ﻣﯽ ﭼﺮﺧﻪ ﯾﺎ
   ﻧﻪ!!!!!
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۴ ، ۲۳:۳۰
khoozboy