نشسته خنده

^_^ لطفاً با لبخند وارد شوید ^_^

نشسته خنده

^_^ لطفاً با لبخند وارد شوید ^_^

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
  • ۱۱ شهریور ۹۵، ۱۲:۳۸ - دخترمهتاب ...
    خخخخ
  • ۴ شهریور ۹۵، ۱۲:۱۶ - yasi adkd
    خخخخ

۲۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مطالب طنز» ثبت شده است

پنجشنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۵، ۰۳:۵۴ ب.ظ

صدام ، جارو برقیه!! (داستان طنز ۱۷)

 صدام، جارو برقیه :

 صبح روز عملیات والفجر۱۰ در منطقه حلبچه همه حسابی خسته بودند، روحیه‌ مناسبی در چهره بچه‌ها دیده نمی‌شد از طرفی حدود ۱۰۰اسیر عراقی را پشت خط برای انتقال به پشت جبهه به صف کرده بودیم برای اینکه انبساط خاطری در بچه‌ها پیدا شود و روحیه‌های گرفته آنها از آن حالت خارج شود، جلوی اسیران عراقی ایستادم و شروع به شعار دادن کردم و بیچاره‌ها هنوز، لب باز نکرده از ترس شروع به شعار دادن می‌کردند. مشتم را بالا بردم و فریاد زدم:«صدام جارو برقیه» و اونا هم جواب می دادند. فرمانده گروهان برادر قربانی کنارم ایستاده بود و می خندید. منم شیطونیم گل کرد و برای نشاط رزمنده ها فریاد زدم:«الموت لقربانی» اسیران عراقی شعارم را جواب می‌دادند بچه‌های خط همه از خنده روده بر شده بودندو قربانی هم   دستش را تکان می‌داد که یعنی شعار ندهید! او می‌گفت: قربانی من هستم «انا قربانی» و اسیران عراقی هم که متوجه شوخی من شده بودند رو به برادر قربانی کردند و دستان خود را تکان می‌دادند و می‌گفتند:«لا موت لا موت» یعنی ما اشتباه کردیم. 

به یاد نمکدون های جبهه

نظر یادتون نره ^_^

منبع:سایت شهید آوینی

۱۱ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۵ ، ۱۵:۵۴
khoozboy
دوشنبه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۵، ۰۱:۵۰ ب.ظ

قطعی آب

 آب قطع شده بود، رفتم از یخچال چن تا شیشه آب برداشتم ریختم تو کولر. بعدا فهمیدم دوتا از شیشه ها گلاب بوده! اشتباهی ریختمش توی کولر. حال و هوای امامزاده گرفته خونمون. فضافوق العاده معنوی شده! نایب الزیاره همتون هستم. دیگه بابام هم دست به کولر نمیزنه. نشسته زیر باد کولر داره زیارت عاشورا میخونه. هرکی حاجتی چیزى داره کامنت بذاره.



برگرفته از www.Morabbee.ir

۷ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۵ ، ۱۳:۵۰
khoozboy
پنجشنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۵، ۱۰:۲۹ ب.ظ

دقت کردین...

همیشه میگن 
دختر مال مردمه وقتی ازدواج کرد میبرنش
اما دقت کردین 
برادرامون وقتی ازدواج میکنن دیگه پیداشون نمیشه 
و بازم میگن مال مردمه میبرنش

شانسه دیگه 
به ما که میرسه 
انگار فک میکنه اشتباه اومده

 نظر یادتون نره 
خودم زحمتشو کشیدم
^_^
۱۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۱ ۳۱ تیر ۹۵ ، ۲۲:۲۹
khoozboy
جمعه, ۳۰ بهمن ۱۳۹۴، ۰۱:۰۳ ب.ظ

بعضی حس ها هستن که نمیشه وصفشون کرد

بعضی حس ها هستن که نمیشه وصفشون کرد 

که

یکی از اونا زمانی رخ میده که:

داری توخیابون راه میری بعد یهوو اینترنت مفتی پیدا میکنی 

ووااااای خدای من 


برای من که حس خییلی خوبیه 

شما چطور؟؟

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۴ ، ۱۳:۰۳
khoozboy
جمعه, ۳۰ بهمن ۱۳۹۴، ۰۱:۰۳ ق.ظ

من و انتخابات

رفته بودم بازار 
که خبرنگاره درمورد انتخابات ازم پرسید
منم جوگیر شدم 😎😚گفتم(با لحنی کوبنده و صدایی بلند):به کوری چشم دشمنان نظام و اسلام همه می آییم و باری دگر مشتی بردهان امریکا میزنیم😎😠

خییییلی خوشحال بودم 
که یه هوو یادم اومد من اصن نمیتونم رای بدم😂😂

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۴ ، ۰۱:۰۳
khoozboy
پنجشنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۴، ۱۰:۰۲ ب.ظ

انقلاب فرهنگی

دقت کردین

وقتی به پدرا یا پدربزرگامون میگیم :چرا تحصیلاتتون کمه؟

 همش میگن :انقلاب فرهنگی شد ماهم نتونستیم درس بخونیم ؟


خو مگه انقلاب فرهنگی چقدر طول کشید


فک کنم هنوزم انقلاب فرهنگی از نظر اونا ادامه داره نه؟





۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۴ ، ۲۲:۰۲
khoozboy
پنجشنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۴، ۰۷:۵۹ ب.ظ

خبر فوری خبر فوری

خبر فوری   خبر فوری



به مناسبت دهه فجر به حساب سرپرست خانوارها نفری 500هزار تومان واریز میشود



برای تکمیل فرم درخواست به سایت زیر مراجعه کنید

Www.are-arvahe-amat.ir

اشکال نداره 
قرص میخورم خوب میشم:))
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۴ ، ۱۹:۵۹
khoozboy
شنبه, ۲۶ دی ۱۳۹۴، ۰۴:۰۶ ب.ظ

بد شانس که میگن منم

تو مدرسه دعوام شده بود داشتم دنبال طرف میدویدم 

رفتم رفتم رفتم ... اومدم بگیرمش سرعتش رو بیشتر کرد دوباره دویدم دویدم اون پیچید ..منم پیچی ی ی   وااااای خوردم تو شیکم یکی از مادرا که داشت میرفت پیش مدیر

هیچی دیگه هرچی رفتم رو دوباره  جیغزنان برگشتم  

۶ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۴ ، ۱۶:۰۶
khoozboy
شنبه, ۱۹ دی ۱۳۹۴، ۰۵:۱۲ ب.ظ

فوق خنده

علی:خانومت و دختر کوچولوت چطورن؟

دانیال: خوبن. اتفاقا معصومه و پارمیدا هم خیلی دوست دارن تو رو ببینن.

علی:آره منم همینطور. آخ که اگه من اون پارمیدای خوشگل و نازتو ببینم، می نشونمش توی بغلم و یه دل سیر ماچش می کنم و حسابی اون چشمای قشنگشو می بوسم.

وای که چه موهای لختی داره پارمیدا.

آدم دوست داره دستشو بکنه لای موهاش. با اینکه فقط

عکسشو دیدما، ولی عاشقش شدم. وای که این پارمیدا

چقدر ناز و خوردنیه! باور کن ببینمش اصن نمی ذارم

از توی بغلم تکون ...

دانیال: ببین ادامه نده. پارمیدا اسم زنمه! اسم دخترم معصومه ست!


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۴ ، ۱۷:۱۲
khoozboy
شنبه, ۱۹ دی ۱۳۹۴، ۰۲:۳۰ ب.ظ

اگر سوسک صورتی بود

همین سوسک که دخترا ازش فرارین

 

شرط میبندم

اگه صورتی بود

.

.

.

.

دخترا میگرفتن لای دفتر خشک میکردن

روزی 5 دفعه بوسشون میکردند

میگفتند

عــجــیــجــم😂😂

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۴ ، ۱۴:۳۰
khoozboy